در گوشه ای از این دنیا ،
در زندان غم ،
قلبی شکسته اسیر است !
دستهای سردش رو به اسمان
قلبش شکسته و نا امید
تنها پناهش خدا
تنها یاورش تنهایی
تنها دلخوشیش عابری
تنها ارزویش همدمی
تنها دعایش لحظه ی خوشی
چشمانش دلتنگ نگاهی
لبانش تشنه ی لبخندی
چه کسی خواهد دید اشکانش را ؟!
چه کسی میشنود حرفهایش را ؟!
چشم های منتظرش به راه